- يكشنبه ۲۹ آبان ۰۱
- ۱۸:۲۱
خیلی کم مینویسم. خیلی کم و همه چیز درونم تلنبار میشه. امروز احساس خوبی نداشتم و ندارم. خیلی تو خیابونهای انقلاب معلقم. از پرسه بدم میاد و پرسه نمیزنم ولی از این که زود برسم به مقصد همیشگی عصرها هم متنفرم. نمیخوام برسم اینجا. ولی باید برسم اینجا. وقتی از این ماجرا در بیام، استرس هر روز و هرشبم تأثیرش رو نشون میده. از همه چیز ناگهان بریدم. ۸ ماه زمان زیادی نیست برای این همه تغییر. اینکه تو کمتر از یک سال تمام ماجرا از این رو به اون رو بکنم انرژیای می خواست که من نداشتم. حالا که همه چیز تغییر کرده، میدونم که از انرژی ایندهام گذاشتم براش.
-