مامان می‌دونه استرس دارم. کاملاً مشهوده که می‌دونه. هی میاد پیشم و حتی وقتی امروز تو رستوران گفتم بیا دنبالم گفت: نمی‌خوای بیشتر بمونی پیش دوستات؟ خب نه مامان می‌دونه من همیشه دوست دارم زود بیام خونه وقتی شب‌ها می‌رم بیرون ولی ایندفعه حس کرد برای کنترل احساسات بیرون موندن تواناتره. وقتی گفتم بعضی رتبه‌ها رو بچه‌ها می‌دونن یکم ساکت شد بعد بابام پرسید ادبیات؟ گفتم ادبیات.
بعد یاد این افتادم. ''مردى در برابر امیر المؤمنین علیه السلام برخاست و عرض کرد : اى امیر مؤمنان ! خدا را به چه شناختى؟ حضرت فرمود : به بر هم زدن تصمیم و در هم شکستن قصد. وقتى قصد کارى کردم، میان من و قصدم مانعى به وجود آمد و آنگاه که تصمیمى گرفتم، قضاى الهى با تصمیم من ناسازگارى کرد . پس دانستم که تدبیر کننده اى جز من وجود دارد .'' 
اگر خدا بخواهد، قطعاً اگر خدا بخواهد. هیچ چیز ورای اراده او نیست و او مدبّر هرچیز در هر لحظه‌ است.

-