- شنبه ۱۲ مهر ۹۹
- ۰۹:۰۰
شاید در یک روز که آفتاب تمام سعیش را کرده و حالا دارد تمام میشود زیر سایه خانهای تو را ببینم. شاید بعد از یک روز بارانی همراه بوی نم خاک با تو ملاقات کنم. شاید حتی برف آمده و هنوز ادامهاش مانده باشد و من با چکمههای خیس چشم به چشمت شوم. دقیق نمیدانم ولی شاید هم یک روز با هوای معتدل و بادهای ملایم روبروی یک بلوار که نه چندان سرسبزی دارد ما بههم برسیم. من نمیدانم و نخواهم دانست. شخصیت و ذهنم هم خیلی اجازه تفکر درباره موضوعی به این مبهمی را نمیدهد. من تنها میدانم که تو را خواهم دید. شاید همین حالا و شاید در یک لحظه کوچک گیر کرده میان آینده دور و نزدیک.
-