- شنبه ۱۹ مهر ۹۹
- ۱۷:۳۷
من فکر میکنم کوله پشتی جزئی از بدن من شده. من از آن دسته دخترها نیستم که کیف دستیهای متفاوت داشته باشم و بعد مدتها یک کیف مشکی کوچک خریدهام. وقتی استفادهاش میکنم اصلاً احساس خودم بودن ندارم. انگار یک چیز اضافی آویزانم شده و دارد همهجا با من میآید. وقتیهم دنبال چیزی میگردی باید آرام باشی چون ممکن است تمام محتوایش به منصه ظهور خیابان برسد. به جایش کوله پشتی؟ رفیق شفیق قدیمی من از سه سالگی وقتی عروسکهایم را با خودم حمل میکردم تا حالا که علاوه بر دفترچه لغت کوچک زبانم، چند وسیله بهداشتی، هندزفیری و گوشیام میتوان به اندازه یک چمدان درش جا کرد. هروقت هم دنبال چیزی باشی میتوانی کامل دست را مانند یک همزن بچرخانی چون چیزی قرار نیست بیرون بپرد. البته کوله کاربرد بهترش همان است که یک بند را بیندازی و از کنار در آغوشش بگیری و راه بروی. این حالت کاملاً تضمین شده اضطراب ناشی از راه رفتن درمیان خیل جمعیت را کاهش میدهد و احساس اینکه'من تنها دقیقاً دارم چیکار میکنم اینجا؟' را از بین میبرد. کوله پشتی میتواند پذیرای پیکسل و پین و جاسوئیچی باشد. میشود وقتی کمی کهنه شده به عنوان 'من خیلی آدم استایلشی هستم' استفادهاش کرد. کوله پشتی میتواند هررنگی باشد، امّا کیف دستی؟ اصلاً آپشنی ندارد آن تکه چرم/پارچه کوچک به درد نخور. کوله پشتی عزیزم. کوله پشتی خیلی عزیزم.
-