سال‌ها پیش که دوستت داشتم تو را به نامی خاص صدا می‌زدم. شاید اصلاً صدا هم نمی‌زدم و کسی نمی‌شنیدش از زبانم امّا می‌دانم که می‌دانستی این نام میان من و توست. آن چند حرف یک معنای بزرگ‌تر را تداعی می‌کردند. آن سال‌ها گذشت و خیلی چیز‌ها از میان رفت. خاطره‌هامان را دفن کردیم ولی آن نام ماند. حالا که از زبان دیگران می‌شنومش که تو را صدا می‌زنند یک چیز در اعماق وجودم اذیتم می‌کند. میان ما چیزی مانده؟ ابدا. امّا تحویل دادن نام مستعارت به نفر بعدی یا از نظر من اغیار درد‌آور تر از نبودنت در آن روزهای اول است. شاید حتّی متوجه شده‌ام که تحویل دادن نام مستعار خودم به دیگرانی غیر آن نفر که به من دادشان اشتباه بود. خاطره‌ها را منتقل نمی‌کنند. اتفاق افتاده و هرچقدر دردناک انداختن اسم یک نفر دیگر رویش برای سبک کردن حجمش صرفاً فاجعه است.

-