- دوشنبه ۹ فروردين ۰۰
- ۲۱:۴۴
من عذر میخواهم که نمینویسم. عذر میخواهم که نمیتوانم چالش سی روزه را تمام کنم. عذر میخواهم که دیگر ''درباره تو'' نمینویسم. عذر میخواهم که روزانه نمینویسم. فکر کردم شاید چون رفتهام به سفر نیاز دارم استراحت کنم امّا غمگینم. غمگینِ غمگین. طوری که نمیتوانم برای یک چیز به خصوص تمرکز کنم. اکثراً یا کتاب میخوانم تا در یک دنیای دیگر زندگی کنم یا فکر میکنم یکی از شخصیتهای فیلم هستم تا مجبور نباشم هر لحظه حتّی در اتاقم زندگی خودم را زندگی کنم. میروم به یک دنیای دیگر با پدر و مادر متفاوت، خود متفاوت، فرهنگ متفاوت، درد متفاوت تا دوباره نشوم همان منی که با پدر و مادرش و خودش و فرهنگش و دردش سالها زندگی کرده. حتّی به زبان بیگانه حرف میزنم که دوباره آن واژههایی که برای بیان غمهایم در ذهنم کثیف شدهاند را استفاده نکنم؛ نکند که عالم خیالم به غم آلوده شود. عذر میخواهم که آنقدر غمگینم. عذر میخواهم که دردمندم.
-