و یک روز به تو می‌گویم ''غمت بخیر!'' و واقعاً امیدوارم عزیزکم که غمت بخیر. نصفه و نیمه می‌دانم چه غمی را می‌کشی. از آن سخت‌هایش است که دشوار می‌شود برایش به عبارت ''اصلاً ولش کن.'' رسید. می‌دانم دلت بهم می‌پیچد و هر صدای کوچکی تو را می‌پراند و به غمت چند لایه می‌افزاید. می‌دانم که در انتظار یک چیز بد بودن سخت است. یک تلخ بزرگ و مانا. برایت کار خاصی نمی‌توانم بکنم. می‌توانم به تو گوش دهم، می توانم برایت دعا کنم. که به خدایم بگویم: ''هرچقدر از تو دورم و هرچقدر کم‌محبت شده‌ام با تو، این یکی فرق می‌کند. ببخشید که آن روز گفتم دوستت ندارم. جوانی می‌کنم دیگر. تو که بهتر می‌دانی. تو اینبار به حرفم گوش بده. اینبار غمش را بخیر کن. شبش را نیز. غم‌مان را، شبمان را نیز.''

-