کولر رو روشن کردم و زیر پتو جمع شدم. لپتاپ روی پاهامه و آهنگ Get you the moon داره پخش میشه. از صبح دینی خوندم و نرسیدم کنکور بزنم. ثمین گفت میذارتش برای اون پنج‌شنبه‌ای که قرار بود گزینه بزنم از اونجایی که سنجش این ماه کنسل شده. فردا باید هفت و نیم حوزه دبیرستان خاورمنش باشم. استرس آزمون ندارم ولی خیلی هم رو مودش نیستم. درس‌ها رو یه دور خوندم و بعد همه نمونه سؤال‌هارو زدم. الان هم یه دور سه درس آخر رو دوره کردم. فکر کنم کافی باشه. ندانم.
اینستاگرام رو دوباره پاک کردم. شمارنده اینجا رو هم برداشتم. اشکال نداره هرکی خواست بخونه. من فقط دارم اینجا نیاز و تمایل یک انسان مدرن، مبنی بر نشر بعضی از بخش‌های ذهنش رو ارضا می‌کنم؛ فقط چون از شبکه‌های اجتماعی دیگه استفاده نمی‌کنم و اینجا هزاران بار سالم‌تر از بقیه جاهاس.
روز شمار می‌گه ۷۴ روز مونده به کنکور. درست می‌گه. باهاش امروز صحبت کردم و قول داد خیلی زود بگذره. لیست کارهای بعد کنکور هم پشت حرفش یه چشمک به سبک اموجی‌ها زد و  الان می‌دونم اولین کار باید چی باشه. چقدر کار دارم. چقدر!

,And if I could I'd get you the moon and give it to you

میشه این مطلب که دلم برات تنگ شده رو هم تو یادداشت کنکور جا بدم؟ چون فکر کنم فشار درسیه که اینقدر یادت افتادم. لعنت به کنکور! لعنت به کرونا!

-