- دوشنبه ۸ شهریور ۰۰
- ۲۰:۱۷
-It's like the world just disappears when you around me
-این آهنگ رو گوش میدم حس میکنم راهنماییم. چقدر خوش میگذشت!:(
-از وقتی روزانه دفتری رو شروع کردم یادم رفته پاراگراف بنویسم.
-من از اون دخترهام که اونقدر پایتختنشین هستم که هیچی از شهرهای دیگه ندونم. البته تو تهران هم نذری پخش نمیکنن.
-برای شمع عطیه داره اتفاقات عجیبی میوفته.
-اگر میرفتم دانشگاه خیلی بیشتر خوش میگذشت. امّا ممکن هم بود این بشر اینقدر میرفت رو مخم که در کنار دانشجویی و پشتیبانی شغل شریف جانی و آدمکش بودن رو هم ادامه میدادم.
-امروز استادها را میدیدم امّا چون نمیشناختم سلام نمیکردم و اونها هم چون عادت دارن وقتی از یه معبری رد میشن ۱۰ نفر جلوشون سجده کنن با تعجب بهم نگاه میکردن.:))
-الهه آدم باحالیه. نه چون پول غذام رو حساب کرد، چون صرفاً باحاله.
-I'm too casual sometimes and even I notice it
-فردا تا خرخره کار دارم چون امروز کارام رو انجام ندادم. امپقفه فرانسوی رو یاد نگرفتم هنوز. اه.
-خیلیم راضیم ۶ واحد با آزادیان دارم. الکی نمیخواد الگو دیگران رو پیش بگیرم وقتی میدونم خودم راضیم. میدونی چرا؟ چون این ترم میخوام درس بخونم و شوخی ندارم.
-ببین کی دو وجهی رو درخواست داده و شاید این ترم حتّی یه دو واحدی خوب گیرش بیاد. امّا باید اوّل یه نفر رو پیدا کنم که تو دانشکده زبانهای خارجی انگلیسی بخونه و کمکم کنه.
-الهه میخواست مدیریت کهاد کنه امّا اقتصاد زد. تصمیم آنی به این میگنها مونا خانم.:) من که اهلش نیستم. اگر برنامه غیر طبیعی پیش نیاد من تا جمعه هفته بعد برنامهام مشخصه.
-اون مرحله از پشتیبانیام که نمیدونم کدوم نکته رو دارم به کدومشون میگم، فقط میگم.:)
-