-سامانه واکسن رو برای دانشگاه تهران و فقط دانشگاه تهران باز کردن. کی چی؟ خدایا که چی؟ خونمون رنگین‌تره؟ جونمون مهمتره؟ خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس.
-فردا صبح می‌رم که واکسن بزنم امّا یادم می‌مونه ماه پیش این موقع فرهنگ باید واکسن منو می‌زد امّا اونقدر دست دست کردن که دانشگاه اومد وسط. شغل با حقوق ثابت پیدا کنم ثانیه‌ای تو اون جهنم دره نمی‌مونم. دیوانه‌ها!
-یک پیام از بچه‌ها رو جواب می‌دم پیام بعدی می‌رسه. پشتیبانی یک شغل ۲۴ ساعته‌ست مردم.
-چند روزیه با مینا حرف می‌زنم و واقعاً خوبه.
-شاید گیتار رو بندازم چهارشنبه‌ها چون پنج‌شنبه خیلی آخر هفته‌ست. همین الانش کلی برنامه ریخته سرم.
-دانشگاه حضوری شه نمی‌تونم عظیمی رو بذارم یه گوشه حرف بزنه خودم برم سرکار.:)
-دانشگاه حضوری نشه فعلاَ. حالا شاید ترم بعد.
-اه!
-هیجان دارم. نمی‌دونم چرا. چی‌شده؟ چی قراره بشه؟دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه چیست؟
-دلم براش تنگ شده. لعنت بر این دل من! لعنت! اونقدر زیاد که نمی‌دونم این وقت شب چه کنم.
-فکر کنم همین.

-