امتحان آخر یکشنبه برگزار میشه و میوفتیم تو سرپایینی خیلی شیب دار کنکور. البته این حقیقت که اگر کرونا نبود الان من دانش آموز نبودم و برای همیشه از فرهنگ و امّتش خداحافظی کرده بودم رو نادیده می‌گیرم تا اعصابم آروم بمونه. علوم فنون ادبی آخریشه و اینقدر درس ۷ سخت و طولانیه که من با این همه علاقه به ادبیات فقط می‌تونم لبخند بزنم، دیگه کار بقیه با کرام الکاتبین. تجربی‌ها و ریاضی‌ها امتحاناشون تموم شده و واقعاً تنها کارم حسرته. البته این نکته که درس نمی‌خونم و ۲۴/۷ دارم چت می‌کنم و هر کاری می‌کنم جز act like a kunkuri خیلی آزارم میده. دیشب هم که حاضر بودم هرکاری بکنم تا زمان رو برگردونم، نذارم اون یارو خفاش بخوره، تا بتونم برم کافه میلک شیک توت فرنگی بخورم. چون خدایا! دلم برای طعمش تنگ شده:( این‌ها همه اثرات درسه وگرنه اینقدر هم دیگه شیفته و واله نیستم.
هاها. مونا جون! معلومه داری چرت و پرت می‌نویسی تا از درس هفت فرار کنی. الکساندر! مونا رو ببر سر درسش.

-