- سه شنبه ۵ بهمن ۰۰
- ۲۳:۰۶
من نمیتوانم پناه تو باشم. عذر میخواهم که در شرایط بدت به من نگاه کردی تا پناهی برای تو باشم امّا من آن نبودم. من هیچ گاه آن نبودهام. برای هیچکس خانۀ امن نیستم. ظرفیت من برای بودن کم است. من نمیتوانم در آدمها عمیق شوم. گاه گاه خودم برای خودم اضافهام. احساساتم زیاده میکند، لبریز میشوم. دیگر نمیتوانم بار دیگری را هم به دوش بکشم. عذر میخواهم که شانه خالی میکنم و تو آنچه میخواهی را از من نمیگیری و بعد رها میشوی. بارها برای تو سعی کردهام. اشتباه بود. من سرشار میشوم و بعد پژمردهام میکند این افراط. عذر میخواهم. عذر میخواهم که هیچ کس را آنقدر به خودم نزدیک نمیکنم. من نمیتوانم نزدیکی را نگاه دارم. نزدیک میشوم، میترسم و میمیرم.
-