- سه شنبه ۹ اسفند ۰۱
- ۱۸:۱۹
- ۱ نظر
چون موهای معشوق وقتی صورتش رو در بر میگیره شبیه سر چوب چوگان میشه و اسماء بلده تصور شاعر چت و مست رو بکشه.
وقتی میگم فردوسی شاعر اصلی رو تو اتاقش زندانی کرده بوده و مجبورش میکرده شاهنامه بگه و به اسم خودش منتشر میکرده یعنی این کتاب که اسماء میگه.
۳ دقیقه مونده به تراپی فلافل خوردم با نوشابه.
لکن اسماعیل جرح و انا رفیق عذابه.
زن، زندگی، آزادی در جهان موازی. زنم، زندهام، آزاد نیستم.
من سر کلاس اینطور مینشینم. عودگاه هم همینطور. سکسیسم مترویی.
دوستت داریم کسروی!
-