چون موهای معشوق وقتی صورتش رو در بر می‌گیره شبیه سر چوب چوگان می‌شه و اسماء بلده تصور شاعر چت و مست رو بکشه.


وقتی می‌گم فردوسی شاعر اصلی رو تو اتاقش زندانی کرده بوده و مجبورش می‌کرده شاهنامه بگه و به اسم خودش منتشر می‌کرده یعنی این کتاب که اسماء می‌گه.


۳ دقیقه مونده به تراپی فلافل خوردم با نوشابه.


لکن اسماعیل جرح و انا رفیق عذابه.


زن، زندگی، آزادی در جهان موازی. زنم، زنده‌ام، آزاد نیستم.


من سر کلاس اینطور می‌نشینم. عودگاه هم همینطور. سکسیسم مترویی.

دوستت داریم کسروی!

-