اشتباه نشه، من برای اون دوست‌هام که وارد رابطه شدن و به اون رابطه احساس خوبی دارن خوشحالم امّا وقتی هر صد سال یکبار تنها می‌شن و به پارتنرشون نچسبیدن و از ضمیر ما به ضمیر من بر می‌گردن من دوباره باهاشون خیلی خوش می‌گذرونم. دلم برای این لحظه‌ها هم بسیار تنگ می‌شه. پریروز با الف. حداقل نیم ساعت تو پژوهش حرف زدیم و بعد باهم ناهار خوردیم. دوباره تونستم باهاش حرف بزنم، گاسیپ بگیم، به پسر‌ها نگاه کنیم، از احساساتمون بگیم. سین. هم هنوز از خونه‌شون برنگشته تهران. این یعنی ی. یک هفته‌ست که تنها می‌گرده و همین یک هفته شد بهترین هفته‌م با ی.. باهم حرف زدیم، چت کردیم، باهم خندیدیم. مثال‌ها زیادن. خوشحالم که می‌تونن به یکی نزدیک بشن و باهاش احساس خوشحالی بکنن ولی دلم برای لحظه‌های دو نفره من و اون‌ها تنگ می‌شه. 

-