- شنبه ۲۰ آبان ۰۲
- ۱۵:۴۴
تو دفتر مینویسم. تو یه دفتر دیگه مینویسم. تو یه کاغذ مینویسم و میندازم دور. اینجا مینویسم و پاک میکنم. مدام مینویسم و آروم نمیشم. در سختی و سردرد مدامم. همه چیز رو در خطر میبینم. صداهای اطرافم بلنده. گوشهام توانایی ندارن. دستهام توانایی ندارم. بدنم سنگینه. انگار از سنگینی دارم فرو میرم تو صندلیم. کاش فرو برم تو صندلیم و دیگه جسمی نباشه. همه چیز دقیقاً پشت گلوم جمع شده. سرم سنگینی میکنه.
-