- چهارشنبه ۲۹ تیر ۰۱
- ۲۰:۴۷
هزار سال گذشته از اتمام ترم چهارم ولی نه خواستم و نه تونستم که بنویسم دربارهش. حالا امشب شروع کنم ببینم میتوانم یا نه. اگر نشد بعداً ادامهش میدم. هم؟
این ترم بالاخره ترم حضوری هم بود. اولش با همون حالت کرختی مجازی شروع شد. یک هفته تعطیلی بین ترم اضافه شد و واقعاً خوش گذشت. ساغر اون یه هفته برای بار اوّل اومد تهران. بیشتر با ز. و مه. دوست شدهام و همۀ اینها. و خب میم. هم یکی از قسمتهای خوب این ترم بود. میگم. آروم آروم. بعد از حضوری شدن که از ۱۴ فروردین بود همه چیز عوض شد. اگر هرچیزی غیر از همه چیز بگم کم گذاشتم. دیگه قسمت اصلی دانشگاه کلاسها نبود، دوستیام بود و زندگی اجتماعیم. و البته که نمرههام به شدت بهتر شد از ترمهای قبل. عجب!
تاریخ زبان فارسی: واحد مورد علاقهام از تمام کارشناسی. قائم عزیزم با کلاس معرکهش. اوّلش ترکیبی بود کلاسها و من و اسماء حتی دوران کرونا هم میرفتیم دانشکده. یادمه یک روز بعد کلاسش که دربارۀ سریانی حرف زده بود با اسماء رفتیم زیرج و تا اونجا و راه برگشت کلی باهم دربارۀ زبانهای باستانی صحبت کردیم. یا اون جلسه که کلاس سامانه برقرار نمیشد و رفتیم دفتر قائم و تو یه جای کوچیک کلاس داشتیم. چقدر برای فعل دعایی ذوق داشتم. و وقتی ساختار فعل تمنایی رو بالاخره فهمیدم واقعاً خوشحال شده بودم. تمام ترم البته فکر میکردم نکنه بیفتم و خب، شاید بهترین نمرهای که میشد تصور کرد رو از قائم گرفتم. برای امتحانش واقعاً کم نذاشتم و همه چیز رو نوشتم. و اینکه سر کلاسش حتی یک جلسه هم غایب نبودم نشون میده علاقهام رو به درس.
زبان تخصصی: اگر یکبار از کلاس زبان لذت نبرده باشم، کلاسهای زبان تخصصی بود. میخوام بگم ترکیب آزادیان و ترجمۀ کلمه به کلمه به کلمۀ متن یک ترکیب به شدت افتضاحه که مجبور میشدم هی چند وقت یکبار غایب بشم تا این همه بدی از رگهام خارج بشه. اگر هم سر کلاس حضوری بودیم، با ح. یکبار HIMYM دیدیم و خب واقعاً خوش گذشت. حوصلهام خیلی سر میرفت ولی خب واقعاً نمرۀ خوبی بهم داد. یعنی واقعاً نمرۀ خوبی بهم داد.:) عجب! البته برای امتحانش واقعاً تلاش کردم و برگهام هم خوب بود. البته با اینکه چندتا جا خالی گذاشتم ولی خب بهم نمرۀ کامل داد.
حدیقۀ عودگاه: (به یاد غلط تایپی اسماء) وای! چقدر این کتاب حدیقة و الحقیقة مسخره و چرت و پرته. کلاسهای یکشنبه ظهری که بعد کلاس زبانم با آرتین و رامتین بود. با مه. از دانشکدۀ بالا برمیگشتیم پایین و بعد ناهار، میرفتم سر کلاس زبان و بعد سریع میرفتم حدیقه و بعد اون شب ۵:۱۵ از کلاس میومدم بیررون که به فراسنهام برسم. ساغر اون موقع کلاس زبان داشت و کلاً بدون شرکت کردن کلاس و گوش دادن به ویسها پاسش کرد. خوب کاری کرد. به جز جلسۀ آخر که عیدگاه شکلات میداد به آدمها بقیهش واقعاً خسته کننده بود و من همهش میپیجوندم. شاید برای همین نمرهام اینقدر بد شد.:) البته اصلاً یه قسمتهایی رو خودم نخوندم و لحظه آخری با ی. و آ. و الف. تو بوفۀ ادبیات تند تند خوندیمشون. امتحانهای تقریباً آخر هم بود و من حتّی حوصله نداشتم نفس بکشم. امتحان رو هم انگار عیدگاه طراحی نکرده بود. میدونی؟ به حوصلۀ عیدگاه نمیومد این همه چیز میز بنویسه تو برگه. حتی سبک سنایی رو هم گفته بود و من با شرمندگی تمام اصلاً نمیدونستم حدیقة مال کدوم سبکه.:) خب تو برگه بافتم فوقع ما وقع. به هر حال که سنایی واقعاً تو این کتابش پشت سر هم چرتو پرت گفته. حتی بیتهاش خوب هم نیستن. البته چندتایی بیت خوب داره.
رمان قرن ۲۰: اوکی! میخوام عصبانیتم از رامین رو دو دقیقه نگه دارم و از اصل کلاس بگم. موضوع این کلاس یکی از هیجانانگیز ترین اتفاقاتی بود که برای من افتاد. میخوام بگم مثل این کلاسهای خارجی رمان میخوندیم و بعد تحلیلش میکردیم. و من اولین رمانهای انگلیسیم رو اون موقع خوندم. یادمه با ذوق با انسیه رفتیم انقلاب و کتابهاش رو خریدیم و کلی هم علاف شدیم. برای essay اولم واقعاً تلاش کردم و خیلی خوشحال بودم که دارم essay مینویسم. فکر کنم رمان مورد علاقهام A farewell to arms بود. البته اگر متن A portrait رو میفهمیدم شاید اون رتبۀ اول رو کسب میکرد. ولی خب بدیش اینه که آخر ترم، رامین همۀ اون Lecture و Essayها رو نادیده گرفت و واقعاً نمرۀ بدی بهم داد. معدلم رو واقعاً پایین کشید زنیکه. و البته! البته! دوران مجازیش واقعاً سختم بود ولی وقتی حضوری شد همه چیز یکم بهتر شد. اون همه استرسی که برای Lecture داشتم رو هنوز یادمه. و خب حضوری شدن، میم. رو هم همراه داشت. روز قبل Lecture وقتی بهم پیام داد و لپتاپم به کابل اون کلاس نخورد و در آخر مجبور شدیم Power pointها رو تو گروه بفرستیم. ولی خب بعدش من به میم. پیام دادم و We've been talking pretty much everyday since then.
((:Who said I don't like british accents)
زبان شناسی: بله. ترم دومی که با معرفت ling داشتم و این ترم واقعاً همه چیز خیلی بهتر بود. دیگه هر شنبه شب با استرس اینکه خواب نمونم بیخوابی نمیکشیدم. حضوری معرفت با اینکه نمیذاشت از Power point عکس بگیریم ولی خیلی خیلی بهتر از مجازیش بود. امتحاش آسونتر بود و نمیدونم چرا محتوا رو راحتتر میگرفتم. البته حضور مه. هم خیلی مؤثر بود مخصوصاً برای امتحان میان ترم. خلاصه که زبان شناسی هم واقعاً خفن و خوبه و شاید این واحد بعد واحد قائم رتبۀ ۲ رو بگیره. شاید نه. حتماً. این شخص برای مسائل زبانی یه suckerعه. و البته نیم ساعتهایی که بین دو کلاس زبانشناسی و رمان میرفتیم تو لاو گاردن زبانها مینشستیم و اینها هم خوب بودن. در آخر هم نمره؟ عالی بود. دست معرفت و خودم درد نکنه.:) این هم از پروندۀ زبان شناسیهای دو وجهی!
قرائت۲: هر چقدر از حوصله سر بر بودن این کلاس بگم کم گفتم. یادمه روزی رو که گفتم دیگه نمیتونم بعد این کلاس زندگی کنم، لپتاپ رو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم. (با گریه) بعد از یک ساعت اول همه چیز اسلو موشن میرفت جلو. هر جلسه کلیله میپرسید و متن کلیله یه جاهایی واقعاً سخت میشد. تکلیفش هم اونقدر حوصله سر بر و احمقانه بود که دیدم نمیتونم همهش رو با هم انجام بدم پس گذاشتم روزی یک پاراگراف که دیوونه نشم و بمیرم. ولی خب وقتی برای امتحان آخر ترم خوندم منابع از چیزی که فکر میکردم کمتر بود. فقط چون کلاس حاج آقا افتضاح بود اینطور به نظر میومد. برگه امتحانش رو واقعاً خوب جواب دادم. یعنی خیلی خوب.:) ۱۸ هم گرفتم. علی برکت الله.
عرفان:
کلیله۱:
نگارش۲:
دانش خانواده: