۹ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

1003

  • جمعه ۲۲ دی ۰۲
  • ۱۷:۵۰

نمی‌تونم صبر کنم برای بعد از امتحانا. قراره با عین. برنامه بریزیم کنکور بخونیم. آره، نیازی نیست برای کنکور بخونم ولی خب، زبان‌شناسی خوندن واقعاً حال می‌ده. اینطوری عین. هم تنها درس نمی‌خونه. قراره ورزش کنم. کلاس‌های اختیاری دانشگاهو برم. کار کنم. رمان بخونم. :)))) رمان زیاد. 

-

1002

  • جمعه ۲۲ دی ۰۲
  • ۱۶:۰۹

OUT HERE TRYING TO SURVIVE THE UTRECHT APPLICATION ERA

-

signature

  • چهارشنبه ۲۰ دی ۰۲
  • ۲۱:۳۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

Thousand notes, just to ask you

  • چهارشنبه ۲۰ دی ۰۲
  • ۰۰:۱۶

-

تا الان

  • شنبه ۱۶ دی ۰۲
  • ۱۷:۵۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

نقطه اتصال

  • دوشنبه ۱۱ دی ۰۲
  • ۲۳:۱۴

کشوی جدید کنار تخت کوچیکه ولی راحته. تازگی‌ها خونه من شده.

۹۹۷

  • دوشنبه ۱۱ دی ۰۲
  • ۱۸:۴۸

نشستم تو کلاس ۱۰۳ زبان‌ها، میز نیمکت رو رو دادم بالا و با لپتاپ روی پام دارم تایپ می‌کنم. باید تایم‌های حضور سلامی رو پیدا کنم تا ازش معرفی به استاد بگیرم. بشری با معرفی به استاد تأثیر قرآنم موافقت کرد و یه کتاب برام فرستاد. هوا آلوده‌ست، نه خیلی. خوابم میاد. خیلی خوابم میاد. هادی آزمون زرین کوبش رو امروز نگرفت چون بچه‌ها گفتن نخوندن. خب به درک که نخوندین. منم سر اینکه زرین کوب تو این کتابش تولید علم نکرده بلکه جمع‌آوری با هادی بحث کردم. اونم گفت تجربه‌ت به اندازه کافی نیست  که بخوای ازین حرفا بزنی. منم گفتم از حرف زدن تو دانشگاه خجالت نمی‌کشم. خب واقعاَ شرمی نداره. اگر فردا روزی نظرم تغییر کرد خب نظر تغییر‌یافته‌م رو می‌گم. 

خوابم میاد. گفتم خوابم میاد؟ نمی‌دونم، چون خوابم میاد. برم خونه می‌خوابم. بعد می‌رم حموم، بعد دفترچه‌های یازدهم و دوازدهم رو بر اساس ویراستاری‌ها درست می‌کنم. بعد اگر وقت آوردم روی sop کار می‌کنم. باید وقت بیارم البته. فردا صبح باید برم آزمایش هورمونی بدم. بعد برم مغازه باباینا که برای روز مادر براش کادو بخرم. بعد بر می‌گردم خونه و برای کارای اپلای یکم وقت می‌ذارم. خدایی دیگه وقتی نمونده.:)

-

اون روز که هوا خوب بود، همه خوشحال بودیم.

  • دوشنبه ۱۱ دی ۰۲
  • ۱۰:۰۶

چند روز متوالی

  • يكشنبه ۳ دی ۰۲
  • ۱۰:۵۵