هر روز اوّلین‌های بیشتری بهش تعلق می‌گیره و این باعث می‌شه حتّی از آینده‌ای که قراره این روز‌ها خاطره‌ش باشه بترسم. اوّلین قدم زدن زیر بارون، اوّلین گرفتن دست‌ها، اوّلین «دوستت دارم»، اوّلین هوس بوسیدن، اوّلین بازی کردن با موهام. اوّلین‌ها دارن هر روز باهاش بیش‌تر می‌شن. گمان می‌کنم یک روز از شدت ارزشمندی برام تبدیل به یه قدیس بشه. خودش یا خاطره‌ش رو بذارم تو طاقچه و مدام ستایشش کنم.

-