دومین بار است که این آهنگ را برای تو گوش می‌دهم. بار اول هجدهم تیر بود، اولین بار که تو را بوسیدم. این بار بیست و ششم مرداد است. یک ماه و اندی بعد‌تر. ساعت ۵:۳۰ بود که تماس تلفنی با تو برقرار شد و با یک وقفه کوتاه در آن میان تا ساعت ۸ ادامه پیدا کرد. نه آنکه بگویم این دو ساعت و نیم را طولانی یافتم یا اصلاً متوجه گذرش شده باشم. این بیست و یک دقیقه بعد از تماس طولانی‌تر گذشته اگر بخواهم شفاف بگویم.

به تو گفتم گوش‌های حساسی دارم. همینطور نمی‌گویم. صدای تو. کاش می‌توانستم چند دقیقه کوتاه از صدای تو را ضبط شده داشته باشم برای آن روزی که می‌دانم دلتنگش خواهم شد. گوش دادن به تو لذت تمام من شده است. صدایت را گوش می‌کنم. گاهی بم می‌شود و گاهی زیر. احساساتت در صدایت انعکاس پیدا نمی‌کند، وقتی من را دوست داری صدایت آرام‌تر می‌شود ولی لحنش با وقتی که درباره فلسفه حرف می‌‌زنی فرق نمی‌کند. صدایت در فضای باز با وقتی زیر سقفی هستیم هم فرق می‌کند. وقتی دراز کشیده‌ای خواستنی‌تر از همیشه است. کلمات را خوب تلفظ می‌کنی. واو «مخوف» را کشیده‌تر از دیگران می‌گویی. کلماتت در هم نمی‌رود مگر حوصله نداشته باشی. ناراحت که می‌شوی هم صدایت آرام می‌شود. خنده‌هایت را هم گوش می‌کنم. گاهی تک خنده‌هایی میان جملاتت هست وقتی اشتباه لپی می‌کنی. یک خنده میانه هم داری. با تو که شوخی می‌کنم آن خنده را داری. گاهی هم یک حرف را خنده دار می‌بینی و طولانی‌تر می‌خندی. این خنده‌ات صدا ندارد. فقط از طرز نفس کشیدنت می‌فهمم داری می‌خندی. این را بیشتر از همه دوست دارم. مخصوصاً اگر پس زمینه‌ات سکوت باشد و همه چیز بشود صدای تو. مثل امروز که در پشت بامتان نشسته بودی و هیچ چیز جز تو را نمی‌شنیدم، مخصوصاً به تدریج که شب می‌شد. یک صدای آرام هم داری. شب‌ها که خسته‌تری و تمرکزت کم شده. آن موقع تکیه کلماتت هم کمتر است. از همه واج‌ها سریع‌تر و نرم‌تر می‌گذری. گفتم شب؟ درباره پچ پچ کردن‌های زیر پتو حیف است نگویم. صدایت می‌رود و تنها لحنت باقی می‌ماند. آن موقع‌ها من را دوست‌تر می‌داری. هم صدایت نرم می‌شود و هم حرف‌هایت. اینطور نیست که مثل بحث‌های عمومی‌مان من را شما خطاب کنی. آن موقع‌ها برای توام. آن موقع‌ها همه چیز «دوستت دارم» است. مثل الان که همه چیزم «دوستت دارم» است.

Mystery of love

-