یک هفته پیش سه‌شنبه چشم‌هام رو بالاخره عمل کردم. بعد از اینکه حدود دو سال ثابت شده بود و یک ساله‌ش رو لنز استفاده می‌کردم رفتیم چشم‌پزشکی نور و با سی میلیون چشمام جراحی شد. واقعاً جراحی آسونی بود. اولش زیر یه دستگاهی خوابیدم و پلک‌هام رو با یه وسیله‌ای باز نگه داشتن. من باید به نور سبز خیره می‌شدم و برای اینکه استرسم رو کنترل کنم، با اینکه پرانول خورده بودم، تصور کردم که اون نور سبز همون نور سبزیه که گتسبی سال‌ها بهش نگاه می‌کرد و براش نماد رسیدن به دیزی بود. یکی دو دقیقه‌ای با هر چشمم به اون نور سبز نگاه کردم و بعد دیگه همه‌جا رو سفید دیدم. دستم رو گرفتن و من رو نشوندن رو یه مبل. بعد رفتم زیر دستگاه بعدی. اونجا به نور‌های قرمز و آبی خیره شدم در حالی که دوباره پلک‌هام رو باز نگه داشته بودن. این دفعه دکتر خودش اومد و با یه سری وسایل روی چشمم کار انجام داد. البته چشمم سر بود و هیچی حس نمی‌کردم. بعدش دیگه دید داشتم. اومدم بیرون و رفتیم خونه. عینک آفتابی زدم ۲۴ ساعت. حتی تو تولد مامان هم عینک داشتم. فرداش که رفتیم دکتر، گفت جراحی خوب بوده و دیگه می‌تونم به زندگی عادیم برگردم و فقط لازمه تا چند ماه بیرون عینک آفتابی بزنم. حالا دید کامل دارم ولی به خاطر خشکی چشم گاهی تار می‌بینم. اشک مصنوعی می‌ریزم براش. جالبه. بدون در اوردن لنز‌هام می‌تونم شب‌ها بخوابم و تو حموم وقتی قطره‌ها به زمین می‌خورن و نور لامپ بهشون می‌خوره رو هم می‌تونم شفاف ببینم.

-